باز تو

متن مرتبط با «تنهایی من» در سایت باز تو نوشته شده است

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

  • این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد. مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار! اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته, ...ادامه مطلب

  • عنوان دومین مطلب آزمایشی من

  • این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد. زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تص, ...ادامه مطلب

  • من از امیدوار بودن دست برداشته ام

  • من از امیدوار بودن دست برداشته ام. حالا فقط به رفتن ایمان دارم، به گذر کردن بی صدا. هر زمزمه ای از گذشته و هر نجوایی از آینده را باید نشنیده گرفت. پنجره ها را باز کن. پرنده ها چیزی از زمستان قبل به خاطر ندارند و تابستان برایشان جز شکار و صدای جوجه ها معنای دیگری ندارد. جوجه هایشان که سر از تخم بیرون بیاورند باز به رفتن فکر میکنند. آنها سالها پیش امیدوار بودن را رها کرده اند. آموخته اند که باید از تمام سرماهای جهان فرار کرد. از تمام سردها. از دستهایی هیچ راهی برای گرم شدن نمی دانند. لبها و قلبهایی که هیچ بوسه ای گرمشان نمیکند. انسان بیچاره! فکر میکنی چند روز دیگر زنده خواهی ماند؟ ما پرنده نیستیم که پرواز کنیم و تنها سلاحمان در برابر زمستان آغوش و بوسه است. افسوس، من از امیدوار بودن دست برداشتم و رفتن انتخاب من شده. بگذار زمستان هر قدر می خواهد پشت سر من بدود.  , ...ادامه مطلب

  • یکلیا و تنهایی او

  • بخش هایی از داستان "یکلیا و تنهایی او" نوشته تقی مدرسی نه یکلیا چیزی مرا نمی ترساند و از چیزی متعجب نمی شوم. ترس و تعجب با اشخاص کوچک و وحشی بازی می کند. "یکلیا به من جواب بده او را چطور دوست می داشتی؟" "جانم در طلب او می سوخت. وقتی که مرا دز آغوش می فشرد و یا لبم را گاز می گرفت، یاس گناه به ق, ...ادامه مطلب

  • تنهایی آدم

  • شما فکر می کنید که تنهایی یک روز تمام می شود. بگذارید بگویم شما چگونه فکر می کنید، اینگونه: " خوب با فلانی دوست شم دیگه تنها نیستم. خوب خدمت تموم شه برم تو اجتماع دیگه تنها نیستم، خوب برم سر کار با چهار نفر آشنا می شم دیگه تنها نیستم، خوب زن بگیرم دیگه تنها نیستم، خوب بچم به دنیا بیاد دیگه تنها نیست, ...ادامه مطلب

  • خیابان های تنهایی

  • باران ببارد تو از همان خیابان عبور کنی با روزمرگی هایت و فکر نان  ناگهان اما لحظه ای بایستی و غرق شوی در خاطراتت زمان بگذرد و نفهمی هوا سرد تر شود و نفهمی مانتوی سورمه ایت خیس شود و نفهمی بعد همه چیز را به یاد بیاوری به یاد بیاوری که... چتر را نگاهی می کنی آهی می کشی و باز به راه می افتی، اما آرام تر از قبل 95/8/17,خیابان های تنهایی,خیابانهای تنهایی دلی ولگرد میخواهد ...ادامه مطلب

  • تنهایی

  • تنهایی همه چیز را می بلعد ,تنهایی,تنهایی لیلا,تنهایی من,تنهایی شعر,تنهایی یعنی,تنهایی عکس,تنهایی پر هیاهو,تنهاییم را دوست دارم,تنهایی شعر نو,تنهایی بهتر از ...ادامه مطلب

  • یک پست مناسبتی

  • بچه که بودم. خیلی هم بچه نه مثلا پنجم ابتدایی، پدرم دو کتاب نوحه خرید. نمی دانم برای چه چون نه خودش مسجد می رفت و نه هیچکدام از ما. من یکبار کتاب نوحه را برداشتم به مسجد رفتم و با اعتماد به نفس یک نوحه خواندم. از آن سال دیگر این روند شروع شد. حالا پدرم هم به مسجد می آمد. احتمالا ذوق نوحه خواندن پسر بزرگش را داشت. اما من خوب نبودم. دیگران این طور می گفتند. ریتم نداشتم. نوحه ها در نمی آمد. مجلس به هم می ریخت. یکی سه ضرب می زد یکی شور، یکی زخم زبان. کم کم نوحه خواندن در مسجد شده بود کابوس من. رفتن پشت میکروفون و جلوی آن همه آدمی که تو را دوست نداشتند قرار گرفتن واقعا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها