کشتن مرد بی سلاح

ساخت وبلاگ

گفتم که برگردی برایت کشته خواهم شد

برگشتی و جنگ جهانی در سرم رخ داد

گفتم که با چشمان خود شلیک کن حالا

خندیدی و باز انفجاری در دلم رخ داد

گفتم چرا اینقدر دشمن اینقدر دوری

چشمهات آبی بود، آسمانی در فضا رخ داد

گفتم که تسلیمم بکش، شلیک کن، برگرد

زیبا شدی و صلح در دستان تو رخ داد

بوسیدمت، لبهات اما بوی سم می داد

این اتفاق از ابتدا باید که رخ می داد

مهدی یکتا

باز تو...
ما را در سایت باز تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1koowat7 بازدید : 69 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 22:40