خاطره نسازید

ساخت وبلاگ
" خاطره نسازید خاطره می کشه" اینو آدم فضایی گفت وقتی بعد از اینکه اشکهاشو پاک کرد ازش پرسیدیم که یهو چت شد. یاد سیارش افتاده بود. گفتیم عاشقم شدی ؟ گفتش سیاره ی اونا این چیزا رسم نیست و همه می رن سر اصل مطلب گفتیم اصل مطلب؟ خندید همه خندیدن. 
نوشتن به شکل بی شرمانه ای عبث به نظر می رسه. معلق بودن چه خوبه البته معلق بودن شاید فعل اشتباهی باشه غوطه وری درست تره. غوطه خوردن تو هیچی، تو خلاء. تو لباس فضانوردی ای که فقط سی دقیقه دیگه اکسیژن داره و فضای بی کران که عملا نمی شه هیچکاری باهاش کرد جز منتظر مرگ بودن. مرگ یعنی خاموش شدن سیگنال های توی مغزمون.
دستهاشو بالا برد و گفت که حرف هایی برای گفتن دارم. مرد سفید پوش رو تپه که جدی تر از همیشه به نظر می رسید حرف هایی از آسمان زد و گفت که گناه کاران در آتش خواهند سوخت. پرسیدیم تا کی؟ گفت: " تا ابد" سنگین بود. حتی تا ابد شاد بود تا ابد خندیدن تا ابد عاشق بودن هم عجیب و سنگینه چه برسه به تا ابد در آتش سوختن.
پاهاشو روی شن ها کشید و ردش اونجا موند. یه نگاه به من کرد گفت: "دیدی؟" گفتم آره گفت: " این یعنی خاطره" لبخند زدم. موج اومد خاطره ها رو شست و برد. ناپدید شد ولی می سوزونه. خاطرش می سوزونه. تا ابد می سوزونه. 
"خاطر نسازید خاطره می کشه" اینو آدم فضایی گفت وقتی...


باز تو...
ما را در سایت باز تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1koowat7 بازدید : 67 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 21:33