باز تو

متن مرتبط با «نوشتن» در سایت باز تو نوشته شده است

نوشتن از توی خالی

  • عریان میخواهمت،  همچون جنگل در نور مهتاب و همچون جزیره ای تنها در اقیانوسی بی انتها عریان می خواهمت که موهایت از این شعر بیرون بزند که تو نور بودی و من تاریکی تمام  تو آب بودی و من تمام بیابانها هوا بودی و من غریقی ناامید بوسه می خواستم که زندگی کنم که نفس بکشم دستهایم که تن تو را جستجو می کردند خوشبخت ترین جهانگردهایی بودند که می شناختم اما تو هیچ وقت نبوده ای خیال کرده ام که هستی که خورشیدی و,نوشتن,خالی ...ادامه مطلب

  • نوشتن

  • نوشتن از زیستن آغاز می شود. از تماشای جریان زندگی. از اینکه بنشینم و نگاه کنم که چگونه با دستهای ظریفت دانه های انار را در کاسه می ریزی. که چگونه خودکار را روی کاغذ می چرخانی یا اینکه وقتی لباس می پوشی زیر لب چه آوازی را زمزمه می کنی. بعد از آن می شود کلمه نوشت. می شود جورچین را تکمیل کرد. می شود اح, ...ادامه مطلب

  • ناتوان از نوشتن

  • چشمم از شروع کردن ترسیده. از بس هر چی شروع کردم تهش هیچی بوده. تهش دره بوده. تهش سقوط بوده. منم بال نداشتم که پرواز کنم چون تکامل یافته تر از پرنده هام که این دیگه واقعا مسخره است. داستان شروع می شه. یه جمله، یه خط، یه پاراگراف و همونجا تموم میشه. نمیشه ادامه داد. چشمم از ادامه دادن هم ترسیده. دیروز یه نفر بهم گفت: "هنوز غمگینی؟" با خودم گفتم که چه سوال عجیبی و به این فکر کردم که من واقعا کی غمگین نبودم؟ , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها