باز تو

متن مرتبط با «نامه» در سایت باز تو نوشته شده است

نامه ای به گریفیث

  • خندیدیم و به این فکر کردیم که چند بار خداوندگاران دستانت را بوسیده ایم. آنان که هر بار امید را همچون بذری سوخته از قلبهایمان بیرون کشیدند و بر لم  یزرع ترین بیابان های خیالات رهایش کردند. در جهنمی که پس از این در آن خواهم زیست چه کسی دوشادوشم اشک خواهد ریخت؟ تو همه را رها کردی تو خوب خوبها بودی و ما شکست را پذیرفتیم. زانو زدیم و سر به زیر انداختیم تا دیوهای تو ما را ببلعند. که دستانمان را کوتاه کن,نامه,گریفیث ...ادامه مطلب

  • نامه

  • یک روز برایت نامه ای خواهم نوشت. شاید از دوزخ، شاید هم از تاریکترین جای ممکن بعد از اینکه همه چیز تمام شد. نامه ام را با عبارت سلام عزیزم شروع می کنم. می خواهم بدانی که هنوز عزیزم هستی. عزیز کسی بودن که شاخ دم ندارد. لطفا قیافه ات را اینقدر در هم مچاله نکن. عزیز کسی بودن که انتخاب نیست. شاید شانس با, ...ادامه مطلب

  • کارنامه ی آخر سال

  • دقیقا نمی دونم هنوز چند نفر اینجا رو می خونن. شبیه یه خونه متروکه شده که گاهی یه نفر درش رو باز و بسته می کنه. خودم واقعا دیگه نمی تونم بنویسم حالا نه که قبلا خیلی چیز فوق العاده ای می نوشتم ولی همونم دیگه نیست. دوست داشتم بدونم شماها نظرتون در مورد من و نوشته هام و کلا هر چیزی که به من مربوط می شه چیه؟ آخر ساله هر کسی باید ببینه تو کارنامه ی آخر سالش چند تا تجدیدی هست. نظرتون رو بگید حتی اگه شده ناشناس ممنون میشم., ...ادامه مطلب

  • اولین داستان

  • خودکار را برداشت و فکر کرد که چه چیزی بنویسد.باید داوران مسابقه را سر ذوق می آورد. باید خلاقیتش را به رخ آنها می کشید. باید حس حسادتشان را بر می انگیخت. خودکار را در دستش گرفته بود و دستش جوری زیر چانه اش قرار داشت که یک طرف صورت لطیفش به زیبایی مچاله شده بود. انگار که جرقه ای در سرش روشن شود، خودکار را پایین آورد و شروع به نوشتن کرد. " روزی روزگاری در یک شهر مرزی دور افتاده، مردمی بودند که اعتقاد داشتند روح سرباز جوانی که سالها پیش دخترکی را  از مرگ نجات داده، شب ها در شهر پرسه می زند و مراقب اهالی شهر مخصوصا دخترهای جوان است" دیگر چیزی ننوشت. خودکار را ر,اولین داستان نویس ایرانی,اولین داستان شاهنامه,اولین داستان کوتاه در ایران,اولین داستان شاهنامه فردوسی,اولین داستان حماسی دوران باستان,اولین داستان,اولین داستان کوتاه,اولین داستان کوتاه ایران,اولین داستان کوتاه جهان,داستان اولین رابطه جنسیم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها